SIGNS OF LIFE

اگرمیدانستی که چه دردی دارد که چه زجری دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمیپرسیدی که چرا چرا تنهایم.

SIGNS OF LIFE

اگرمیدانستی که چه دردی دارد که چه زجری دارد خنجر از دست عزیزان خوردن از من خسته نمیپرسیدی که چرا چرا تنهایم.

غم و اندوه ( تیک )

تقصیر تو نیست، باور کن تقصیر تو نیست دلبندم، این را هر روز به او که درون منست هم می گویم، هر روز، باور نمی کند و باز و باز دلش می گیرد که چرا از تغییر دادن این همه ناتوان ست.

در تمام عمر کوتاهم همیشه از ایدهآلیست ها متنفر بوده ام، آنها تمام آرامش و امنیتی را که می تواند باشد برای تغییر آینده ای بهتر بر باد می دهند، نه تنها آرامش خودشان، که آرامش چشمان کودکان دور و برشان را هم. و حالا بعد از اینهمه طلب آرامش، کسی چیزی آن تو هست که نمی گذارد لحظه ای بیارامم، که تمامی آرامش لحظه ای پشت پلک های نرمم را می تاراند در وسوسه تغییر دادن این جهان ،و کردنش جای بهتری برای زندگی. وقتی نمی تواند، درد می کشد.

دوست دارم اینجا و در این لحظه جمله ای از اسکار وایلد عزیز را بنویسم که با من هم عقیده بوده است. این جمله در یکی از داستانهای او برای کودکان آمده. داستانی که این خرده را بر آن می گیرند که چرا در آن راه حلی عملی ارائه نمی دهد و اراده انسان قدرتمند نمی شمارد. آخر احمق ها، او حقیقتی را می دانسته است:

غم و اندوه این دنیا بسیار است فرزندم، و هیچ قلبی نمی تواند همه این بار را تحمل کند.

من هم احمقم. او هم احمق بود که خودش را برای حداقل فقط تغییر دنیای خودش به زجر و مرگ سپرد.

:)

بهترم.

قفسی بی دیوار ( تیک )

مناجات شاید تنها نگاهی باشد به آسمان در سکوتی دور، و به خاطر آوردن ناچیزی موجودی باشد که در گوشه قفسی بی دیوار، پیچیده در غرور، نگاه کردن به مورچه ای  را که در تپه های آسفالت خیابان بالا و پایین می رود فراموش کرده و عجولانه آزادی طبیعت را لگدمال می کند.

مناجات شاید تنها نگاه کردن باشد، گوش کردن، و شاید فکر کردن باشد در سکوت. مناجات شاید فیلمی باشد درسینما، یا یک نقاشی باشد بر روی دیوار یا یک عکس، یا شاید گوش کردن باشد به یک نوع موسیقی، یا خواندن شعری که با خواندش خودت را فراموش می کنی. مناجات گفتن نیست، حس کردن است حتی اگر پرستیدن یک بت باشد. مناجات نه خواستن برای خود بلکه خودکشی است، رهایی از خود است، لحظه ای ایستادن است و سکوت کردن، ایثار خنده است و همدردی اشک، لحظات زندگی مادری است در فکر فرزند. مناجات نفرین کردن و تقلید کردن کودکانه نیست بلکه تسلیم و درک عاشقانه است. مناجات شاید رهایی از یکنواختی و بند زندگیست.