دومین عضو گروه هم درگذشت . سه تای دیگر باقی ماندند . دوست داشتنی تر ها زودتر رفتند . صدای کیبورد ریچارد رایت همیشه توی گوشم می ماند . جزء اولین کیبورد زنهای راک بود . چیره دستی او در اکثر کنسرت ها به وضوح دیده می شود . او مدعی بود که هرگز از نوشتن ترانه لذت نمی برد ، اما تصدیق می کند ترانه ی تابستان 68 یک رشد اتفاقی در کار او بوده که ناشی از احساسات ناب اوست . من با این اثر ( ترانه ، موسیقی ، تنظیم و صدای ریچارد ) زندگی کرده ام . صدای رایت در این آهنگ روح مرا نوازش می کند و احساس را در وجودم زنده . روحش شاد
.
.
ـــ تابستان 68
دوست داری پیش از آنکه بروی ، چیزی بگویی ؟
. شاید بخواهی دقیقا ً احساست را بیان کنی
پیش از سلام گفتن ، خداحافظی می کنیم
من حتی ازت خوشم هم نمی آید
. نباید اهمیت بدهم
همین شش ساعت پیش ؛ آشنا شدیم
صدای موسیقی خیلی بلند بود
امروز از بسترت آمدم و یک سال لعنتی را از دست دادم
و دوست دارم بدانم احساست چیست ؟
احساست چیست ؟
یک کلمه هم گفته نشد
بی حرکت ، بی ترس ، دراز کشیدند
گهگاه به من می خندید ، اما چه نیازی بود ؟
سرما را خیلی زود حس کردم ، در باد ِ نود و پنج
. دوستانم در آفتاب دراز کشیده اند ، کاش آنجا بودم
. فردا شهر دیگری را می آورد ، دختر دیگری مثل تو را
آیا پیش از رفتن وقت داری به مرد دیگری خوشامد بگویی ؟
فقط بگو بدانم ، احساست چیست ؟
احساست چیست ؟
بدرود به تو
. و النگوهای کودکی هم
.